یکی از موارد ترویج اطلاعات سطحی و در بسیاری موارد اشتباه، فضای مجازی است که به افراد غیرمتخصص، مجال حضور داده و به‌واسطه تبلیغات یا تعداد دنبال‌کنندگان‌شان، از آنها مرجعی قوی برای اشاعه اطلاعات در هر زمینه تخصصی ساخته است. طوری که اگر فقط چند دقیقه در فضای مجازی بچرخیم، با ده‌ها نفر روبه‌رو می‌شویم که درمورد یک موضوع مهم و حساس، از انواع بیماری‌های صعب‌العلاج گرفته تا مسائل تخصصی روان‌درمانی، در حال اظهارنظر و بیان اطلاعات هستند اما به‌هیچ‌وجه تشخیص در حوزه بیماری‌ها، چه روان و چه جسمی، نمی‌تواند به‌وسیله افراد غیرمتخصص انجام شود. حتی افرادی که فقط تحصیلات آکادمیک کسب کرده‌اند اما صلاحیت علمی و مهارت لازم برای تشخیص را ندارند هم نباید به حوزه تشخیص بیماری و اختلالات وارد شوند.

اختلالات روانی در فضای مجازی رمانتیک نشان داده میشوند

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، «من همیشه وسایلم رو گم می‌کنم، آخه می‌دونی من ADHD دارم. برای همین اگه کسی یه‌ذره کند حرف بزنه، می‌پرم وسط حرفش یا بلند می‌شم می‌رم.

دست خودم نیست، نباید از دستم ناراحت بشن. سر کار هم هیچ‌موقع کارهام رو درست و به‌موقع تحویل نمی‌دم. همیشه هم حواسم پرته و نمی‌تونم تمرکز کنم. بهشون گفتم من بیش‌فعال هم هستم و باید درکم کنن.»

سال‌ها پیش، اگر فردی به یکی از انواع اختلال‌های حوزه روان مبتلا بود، آگاه‌ترین‌شان که تحت کنترل و درمان متخصص قرار می‌گرفتند، بیماری و اختلال خود را پنهان می‌کردند. امروز اما، همان ماجرایی که به زبان آوردنش ننگی بزرگ بود، به یک نوع نشان برتری، جذابیت و خاص‌بودن تبدیل شده است.

همان نشانه‌هایی که اگر در سال‌های دور در فردی دیده می‌شد، به‌راحتی به‌خاطر حواس‌پرتی، گیجی یا بی‌ادبی مورد بازخواست قرار می‌گرفت، امروز تبدیل به حقی برای هر رفتاری شده است و به‌راحتی، روزانه ده‌ها اختلال روانشناختی معرفی می‌شود که بسیاری از افراد آنها را به خود نسبت می‌دهند.

البته این صحبت‌ها به‌معنای رد تمامی اختلالات شایع و شناخته‌شده نیست و نباید مبتلایان به این اختلال‌ها را سرزنش کنیم، اما آیا به ‌همین راحتی، و با استناد به چند خط توضیح از یک اینفلوئنسر یا فارغ‌التحصیلان و دانش‌آموختگان حوزه سلامت روان، می‌توانیم اختلالی را در خود یا دیگران شناسایی کنیم؟ یا مهم‌تر از آن، آیا شناسایی این اختلال‌ها کفایت می‌کند که هر رفتار و برخوردی را با اطرافیان داشته باشیم و بر آنها تحمیل کنیم که ما را درک کنند؟

نگاه سنتی و کلاسیک به بیماری‌های روانی، باورهای غلطی را بین مردم رواج می‌دهد

«رضا فرهمند»، متخصص روانشناسی سلامت، درباره تشخیص اختلال‌های حوزه روان و ضرورت صلاحیت درمانگر در این تشخیص‌ها، ابتدا توضیحی از تاریخچه تشخیص و مواجهه با بیماری‌ها و اختلالات حوزه روان می‌گوید: «تاریخچه اختلالات روانی بسیار گسترده است. در سال‌های دور، باور بر این بود که اختلال روانی حاصل عملکرد نیروهای ماوراء طبیعی و جادویی مانند ارواح شرور و شیاطین است و رفتارهایی مانند جن‌گیری برای نجات بیماران انجام می‌شد.

پس از آن، به‌دلیل ناآگاهی از انواع اختلال‌های حوزه روان و همین‌طور گستردگی آنها، بسیاری از بیماری‌ها و اختلالات، تحت عنوان یک نام خوانده می‌شد که در بسیاری موارد برای کنترل آنها مشکلاتی به وجود می‌آمد. به‌ همین دلیل، به‌تدریج نظام‌های طبقه‌بندی تشخیص‌های روان‌پزشکی ایجاد شد که به‌طورکلی چندین هدف را دنبال می‌کرد، مانند تفکیک اختلالات روان‌پزشکی از همدیگر به‌طوری‌که درمانگر بتواند موثرترین درمان را ارایه کند. یا یکپارچگی ارزیابی‌ها بین متخصصان یا جست‌وجو و تحقیق درباره بسیاری از اختلالات روانی که هنوز شناخته نشده‌اند.

موضوع دیگر، استیگما (برچسب‌خوردن)، یک مشکل فردی یا جزئی از بیماری نیست بلکه یک مساله اجتماعی است که عواقب آن بیشتر از خود بیماری است. این موضوع در اختلالات روان‌پزشکی اهمیتی دوچندان پیدا می‌کند، چرا که تعداد قابل‌توجهی از افراد مبتلا به اختلالات روانی، به‌علت ترس از برچسب‌خوردن برای درمان اقدام نمی‌کنند. بنابراین نگاه سنتی و کلاسیک به بیماری‌های روانی، باورهای غلطی را بین مردم رواج می‌دهد.

ازجمله نسبت به برخی بیماری‌ها و اختلالات خاص. به عنوان مثال ما در بحث تشخیص، اختلالی مانند مصرف مواد را به عنوان یک بیماری می‌شناسیم که عوامل و نشانه‌های متعددی دارد، اما برچسبی که نسبت به این اختلال وجود دارد، با نگاه نظام طبقه‌بندی و تشخیصی که در حوزه حرفه‌ای به بیماری و اختلالات روانی وجود دارد، بسیار متفاوت است.»

در گذشته، بیماری‌ و اختلالات روانشناختی، معمولا در یکی، دو دسته‌بندی کلی شناخته می‌شد. اما به‌مرور و با گسترش علم و پژوهش درزمینه بیماری‌های جسمی و روانی، دسته‌بندی اختلال‌ها دقیق‌تر و جزئی‌تر شد و این موضوع، درمان یا کنترل را راحت‌تر کرد. اما به نظر می‌رسد این گسترش اطلاعات، فقط در راستای بهبود اوضاع درمان و بیماری‌ها حرکت نکرده و در مواردی، حربه‌ای برای دیده‌شدن و شهرت افراد جویای نام شده است.

فرهمند در این مورد توضیح می‌دهد: «با توجه به نگاه‌های سنتی و عامیانه، - همانطور که در تاریخچه نظام طبقه‌بندی اختلالات روانی گفته شد- تقسیم‌بندی انواع بیماری‌های حوزه روان، رشد کرد و شناخت‌ها کامل‌تر، و اهمیت مداخلات تخصصی مشخص شد؛ به‌گونه‌ای که اکثر اختلالات حوزه روان، امروز قابل‌‎کنترل و حتی در بعضی موارد قابل‌درمان است.

در این میان، گاهی‌اوقات به‌واسطه عدم آگاهی جامعه هدف، یا نگاه عامیانه و انگ‌هایی که به اختلالات روان نسبت داده می‌شود، آسیب‌های بسیاری ایجاد می‌شود. نکته اینجاست که گاهی اوقات، برچسبی که جامعه نسبت به برخی بیماری‌ها دارد، آسیب بسیار بیشتری از خودِ اختلال دارد. به‌طوری‌که ممکن است فرد خود را از جامعه دور کند، شبکه‌های ارتباطی متفاوتی را ایجاد کند و به‌نوعی دچار انزوا شود.»

باورهای غلط بیشتر از خود اختلال آسیب‌زا هستند

به‌گفته این متخصص روان‌شناس سلامت، برخی از اختلالات حوزه روان، به‌دلیل نگاه جامعه و برچسب‌هایی که ممکن است از طرف جامعه و خانواده بر افراد زده شود، آسیب دوسویه برای بیمار خواهند داشت. در واقع هم به‌واسطه بیماری و هم به‌واسطه فاصله‌گرفتن از جامعه، آسیب اختلال او دوچندان خواهد شد؛ مثلا برچسب‌هایی مانند دیوانه‌شناختن، بی‌اراده‌بودن و مواردی از این قبیل که این حس را به افراد دچار اختلال منتقل می‌کند که نمی‌توانند شغل مناسب داشته باشند، یا تشکیل خانواده بدهند. ‌آنچه در این توضیحات اهمیت دارد، این است که باورهای غلط، بیشتر از خود اختلال آسیب‌زا هستند.

نکته دیگری که این روانشناس بالینی تأکید می‌کند، این است که چنین نگاه‌های کلاسیک به اختلالات روانی، خود فرد را دچار درماندگی آموخته‌شده می‌کند و این حس را به او منتقل می‌کند که نقص و ناتوانی دارد و بیشتر از سایرین آسیب‌پذیر است. او در این مورد می‌گوید: «این درماندگی آموخته‌شده منجر به این می‌شود که بیماری و اختلالی را که می‌توان در مسیر درست و با یافته‌های علمی و تخصصی درمان کرد، به بیراهه کشیده شود و فرد را منزوی کند. پس بخشی از رفتار و نگاه غیرحرفه‌ای به اختلالات حوزه روان، از آن باوری است که نگاه سنتی و کلاسیک، ارتباطات و تجربیات ما از اطرافیان در ما ایجاد کرده و در ناخودآگاه‌مان شکل گرفته است.»

اگر می‌خوای با این شیوه درمان آشنا بشی، توی کامنت برام بنویس

یکی از موارد ترویج اطلاعات سطحی و در بسیاری موارد اشتباه، فضای مجازی است که به افراد غیرمتخصص، مجال حضور داده و به‌واسطه تبلیغات یا تعداد دنبال‌کنندگان‌شان، از آنها مرجعی قوی برای اشاعه اطلاعات در هر زمینه تخصصی ساخته است. طوری که اگر فقط چند دقیقه در فضای مجازی بچرخیم، با ده‌ها نفر روبه‌رو می‌شویم که درمورد یک موضوع مهم و حساس، از انواع بیماری‌های صعب‌العلاج گرفته تا مسائل تخصصی روان‌درمانی، در حال اظهارنظر و بیان اطلاعات هستند و برای اثبات حقانیت خودشان، اسم یک دانشگاه معتبر جهانی، یک متخصص شناخته‌شده یا مقاله منتشرشده را می‌آورند؛ «اگه خیلی از این شاخه به اون شاخه می‌پری و نمی‌تونی روی یک موضوع تمرکز کنی، اگه بچه‌تون توی دیکته‌نوشتن کلمات رو جا می‌ندازه، یا اگه دیگران رو کتک می‌زنه، اگه... نگران نباش، تو یه بیش‎فعالی و دیگران درکی از مهارت‌های شگفت‌انگیز تو ندارن... » یا «دکتر بوروس بی‌اف اسکینر، در مقاله‌ای که به‌تازگی در دانشگاه استنفورد منتشر کرده، از تأثیر رژیم کتوژنیک، بر درمان قطعی ADHD گفته، اگر می‌خوای با این شیوه درمان آشنا بشی، توی کامنت برام بنویس! » فارغ از اینکه این روانشناس برجسته امریکایی در سال 1990 درگذشته و نمی‌تواند مقاله جدید منتشر کند، احتمالا کسی بررسی نمی‌کند که آیا این رژیم و راهکار، منشأ علمی دارد یا نه.

فرهمند با اشاره به اینکه یکی از عوامل ایجادکننده ذهنیت و نگرش ما نسبت به موارد علمی و تخصصی، شبکه‌های اجتماعی هستند، توضیح می‌دهد: «حضور شبکه‌های اجتماعی به‌نوعی ترویج اطلاعاتی می‌کند که در بسیاری موارد یا نادرست است، یا ناکافی. و همین مدل کسب اطلاعات نیمه‌کاره، یا تکیه بر آنچه از گذشته به ما منتقل شده، باعث می‌شود بعضی موارد در نظر ما جذاب شوند.

به باور من، یکی از مهم‌ترین مسائلی که باید امروز مورد توجه همه ما قرار بگیرد، این است که حجم اطلاعات و داده‌های فراوانی که امروزه در دنیای واقعی و مجازی ما را احاطه کرده، تشخیص اطلاعات درست و غلط را بسیار دشوار کرده است. این موضوع هم منجر به ایجاد باورهای غلط و نگرش‌های اجتماعی، و ناتوانی در تشخیص درست از غلط است.»

اطلاعات باید از مراکز علمی و دانشگاهی معتبر کسب شود

این متخصص روانشناسی سلامت، بر این نکته تأکید دارد که به‌هیچ‌وجه تشخیص در حوزه بیماری‌ها، چه روان و چه جسمی، نمی‌تواند به‌وسیله افراد غیرمتخصص انجام شود. حتی افرادی که فقط تحصیلات آکادمیک کسب کرده‌اند اما صلاحیت علمی و مهارت لازم برای تشخیص را ندارند هم نباید به حوزه تشخیص بیماری و اختلالات وارد شوند. او توضیح می‌دهد: «لزوما تحصیلات آکادمیک به‌تنهایی نمی‌تواند مجوزی برای تشخیص باشد. اهمیت این موضوع به‌قدری است که بسیاری از کشورها، برای اینکه افراد بتوانند به تشخیص اختلالات حوزه روان و مداخله وارد شوند، باید آزمون‌های متفاوتی را شرکت کرده و گواهینامه‌های مرتبط دریافت کنند. بنابراین حضور افراد بدون صلاحیت علمی و فقط به‌واسطه تحصیلات آکادمیک، یکی از موارد آسیب‌زا درزمینه تشخیص اختلالات حوزه روان است. اینقدر پیرامون ما اطلاعات غلط و روش‌های غیرعلمی وجود دارد که حتی ممکن است به‌دلیل شیوه مطرح‌کردن‌شان، افرادی را هم که تحصیلات عالیه دارند جذب کند. مهم‌ترین مداخلاتی که می‌تواند ما را از این سردرگمی نجات دهد، تصحیح باورهای غلط است که گاهی حتی در سطح متخصصین ما شکل می‌گیرد. در این شرایط، نکته مهم دنبال‌کردن اطلاعات از مراکز علمی و دانشگاهی معتبر است، اگر این اطلاعات از منابع نامعتبر باشد، می‌تواند خطرساز شود.»

«من 78 درصد ADHD‌ام، کمال‌گرا هم هستم، آخه همیشه باید بهترین لباس رو بپوشم، توی دانشگاه هم باید از همه بهتر باشم. همه بهم می‌گفتن چقدر تو کمال‌گرایی، توی پیج (...) که خیلی فالوور داره هم دیدم تمام نشانه‌های ADHD رو دارم. واسه همین توی اینترنت یه تست دقیق تشخیصی دادم. نوشته بود بر اساس آخرین تست‌های طراحی‌شده در یک موسسه روانشناسی توی امریکا... » شاید تصور کنید این جمله‌ها را مردمان عامی و شاید کم‌سواد کوچه و بازار می‌زنند اما دقیقا این صحبت‌ها، نگاه و نظر یک دانشجوی فارغ‌التحصیل رشته مهندسی، از یک دانشگاه معتبر است و به‌صرف شنیدن اطلاعات از یک مرجع غیررسمی و فقط به واسطه شهرتش، به چنین باوری رسیده است.

به‌گفته فرهمند، مورد آسیب‌زای دیگر، تست‌های آنلاینی است که در آن، فقط با چند سوال ساده، در افراد انواع اختلالات مانند افسردگی، ADHD و... را تشخیص می‌دهند. او درباره ضرورت حضور متخصص در هر مرحله‌ای از تشخیص، می‌گوید: «در اینجا لازم است تأکید کنم که به‌هیچ‌وجه، آزمون‌های روانشناسی آنلاین یا غیرآنلاین، بدون حضور و ارزیابی متخصصی که در این زمینه اطلاعات و مهارت کافی را داشته باشد، کاملا فاقد ارزش است. یعنی هم باید متخصص آزمون را بگیرد و هم خودش ارزیابی کند. متأسفانه من در روز با افرادی روبه‌رو می‌شوم که فقط توسط همین تست‌های اینترنتی و اطلاعاتی که شبکه‌های مجازی در اختیارشان قرار داده، با تصور ابتلا به یکی از اختلال‌های حوزه روان، مراجعه کرده‌اند. نکته جالب این است که وقتی یک اختلال خاص در جامعه و فضای مجازی مطرح می‌شود، افراد سراغ ارایه یک سری اطلاعات اولیه می‌روند که به‌راحتی از طریق جست‌وجوهای اینترنتی یا نهایتا از یک یا دو کتاب به دست می‌آورند و همان را به دیگران منتقل می‌کنند. و ازآنجایی‌که مخاطب‌ها شاید خیلی اطلاعات تخصصی نداشته باشند، این اطلاعات را باور و بررسی می‌کنند و به‌راحتی با دیدن اولین نشانه‌ها، برچسب یک مدل اختلال را بر خود می‌زنند.»

گاهی فرد ناخودآگاه می‌خواهد نقش اختلالی را که در خودش شناسایی کرده، بازی کند

به‌گفته فرهمند، این نظام طبقه‌بندی و حوزه تشخیصی، اتفاق بسیار اثرگذاری در جهت کمک به سلامت افراد بوده و با توجه به شواهد علمی، نظام طبقه‌بندی اصلاح، و نسبت با آنچه در گذشته بوده، علمی‌تر شده است. اما باید توجه داشته باشیم که این رشد و علمی‌شدن نظام طبقه‌بندی و حوزه تشخیص، فقط برای کمک به حال افراد است نه اینکه بخواهیم با استناد به آنها، برچسبی روی خود یا دیگری بزنیم، چراکه استفاده غیرصحیح از اصطلاحات تشخیصی یا کاربرد آنها از طرف افرادی که فقط به‌دنبال جذابیت این حوزه یا سودجویی هستند، بسیار مشکل‌ساز و خطرناک خواهد بود. مشکل دیگری که پس از دریافت اطلاعات ناکافی ایجاد می‌شود، این است که فرد، در مواردی ناخودآگاه می‌خواهد نقش آن اختلالی را که در خودش شناسایی کرده، بازی کند. بنابراین زمانی که احساس کردیم لازم است ارزیابی انجام شود، باید به متخصص مراجعه کنیم و نکته مهم آن متخصص هم نه‌تنها تحصیلکرده رشته‌های مرتبط، که باید صلاحیت تشخیص و درمان را داشته باشد. او در این باره توضیح می‌دهد: «ما در استیگما، دو آسیب عمده داریم. یکی همان انگی است که جامعه بر فرد مبتلا به اختلال حوزه روان می‌زند، و دیگری انگی است که فرد خودش، به خودش می‌زند. مثلا می‌گوید من مبتلا به ADHD هستم و نمی‌توانم رفتارهای صحیحی انجام دهم، درنتیجه دچار درماندگی آموخته، انزوا و آسیب‌پذیری می‌شود. از طرفی، گاهی همین اعلام و پذیرش اختلال‌هایی مانند ADHD، نشانه‌ای از اختلالات پنهان دیگر است که تشخیص آن فقط از طریق ارزیابی‌های متخصص امکان‌پذیر است. مثلا ممکن است فرد دچار وسواس باشد، بنابراین تمام نشانه‌های یک اختلال را مدام در خودش جست‌وجو می‌کند.»

موضوع دیگری که مورد انتقاد بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات روانشناختی قرار گرفته، جذاب‌نشان‌دادن این بیماری و اختلالات است. در بسیاری موارد شاهد هستیم که نه‌تنها آنها را به عنوان اختلال نمی‌شناسند، که حتی از نشانه‌های اختلال و بیماری‌های حوزه روان، تصویری بسیار زیبا و دلفریب ساخته‌اند که هر فردی وسوسه می‌شود برخی از آنها را در خود شناسایی کرده یا تلاش می‌کند چیزی شبیه به آن را به خود نسبت دهد، اما مبتلایان به این اختلال‌ها، همان‌هایی که در تمام دوران تحصیل، کار، زندگی و هر لحظه عمرشان با تبعات و چالش‌های بیماری رو در رو بودند، نگاه دیگری دارند.

اینفلوئنسرهایی که ADHD را رمانتیک نشان می‌دهند

«سجاد قاسمی»، موسس مجله بیش‌فعالی ایران، کارشناس ارشد رشته روانشناسی است و علاوه بر تحصیلات دانشگاهی و مطالعات آکادمیک، به عنوان فردی که درگیر اختلال ADHD است، روند کنترل اختلالش را، با متخصصان طی کرده است. او درباره تشخیص اختلالات حوزه روان در خود یا دیگری، که این روزها به عنوان دستاویزی مطلوب برای افراد به‌خصوص در فضای مجازی شناخته می‌شود، می‌گوید: «امروز در دنیا ما شاهد این موضوع هستیم که در شبکه‌های اجتماعی مانند تیک‌تاک، اینستاگرام و... اینفلوئنسرهایی هستند که اختلالاتی مانند ADHD را رمانتیک و عاشقانه نشان می‌دهند؛ یعنی به‌جای اینکه بگویند این اختلال روان جدی است، آن را یک ویژگی خارق‌العاده و منحصربه‌فرد جلوه داده و بر یک سری نکاتی مانند اینکه ADHD باعث خلاقیت می‌شود یا تفکرات خارج از چهارچوب را به همراه دارد، تمرکز می‌کنند و به‌طورکلی آن را یک موهبت می‌نامند.»

او که سال‌هاست مشکلات ناشی از این اختلال را تجربه کرده، درباره جذاب‌نشان‌دادن ADHD می‌گوید: «اولین مشکلی که ما بخواهیم یک اختلال را جذاب نشان بدهیم، این است که ویژگی‌ها و علائم این اختلال را کم‌اهمیت جلوه می‌دهیم و آنها را کوچک می‌شماریم؛ به‌نوعی این را می‌گوییم که اصلا اختلال سختی نیست و حتی باید خوشحال باشید که این اختلال را دارید. و درمورد سه ویژگی مهم ADHD که شامل عدم تمرکز، سازماندهی و تنظیم هیجانات می‌شود، اینفلوئنسرها می‌گویند اگر شما دچار این مشکلات هستید، مربوط به اختلال حوزه روان نیست و مشکل از شخصیت و اراده شماست. آسیب دیگری که این نگاه اینفلوئنسری ایجاد می‌کند، این است که افراد را از رفتن به سوی درمان بازمی‌دارد. چراکه نشان می‌دهد این موضوع فرد را به یک شخصیت خارق‌العاده تبدیل می‌کند و تمام ویژگی‌ها، خاص و منحصربه‌فرد است و اصلا آن را به‌شکل یک اختلال نمی‌بینند. بنابراین افراد هم سراغ مداخلات درمانی نمی‌روند که این موهبت را زیرسوال نبرند.»

به‌گفته موسس مجله بیش‌فعالی ایران، در برخی بررسی‌ها، نشان‌ داده شده افرادی که در فضای مجازی درمورد اختلالی مانند ADHD نظر می‌دهند یا خود را دچار این اختلال معرفی می‌کنند، عموما اطلاعات‌شان از گوگل و همین فضای مجازی و منابع غیررسمی است، یعنی خودشان تصور می‌کنند دچار ADHD هستند. یا اصلا حتی هیچ نشانه‌هایی ندیدند و به عنوان حربه از آن استفاده می‌کنند. او در این مورد توضیح می‌دهد: «در این بررسی‌‎ها نشان داده شده که اینفلوئنسرها در اکثر موضوعات ورود کردند، اما اختلالات حوزه روان و بیماری‌ها، حوزه بکرتری بوده و بنابراین تصمیم گرفتند وارد این حوزه شوند تا بتوانند حرف جدیدی برای تولید محتوا داشته باشند و پس از آن، یا تبلیغات برای پیج‌شان بگیرند یا حتی دوره‌های کنترل ADHD برگزار کنند. مثلا بارها شاهد برگزاری دوره‌های یوگای ADHD بودیم که همان اینفلوئنسرها برای این دوره‌ها بلیت می‌فروشند.»

قاسمی، با اشاره به اینکه با یک یا دو نشانه، هرگز نمی‌توانیم در خودمان و دیگری تشخیص اختلال بدهیم، می‌گوید: «ما نمی‌توانیم به‌راحتی درمورد کسی که تمرکز پایینی دارد، رفتارهای تکانشی از خود نشان می‌دهد یا مواردی شبیه به این، تشخیص ADHD بدهیم. مرز اختلالات روان بسیار باریک است و به‌ همین دلیل، نیاز به بررسی‌های بسیار دقیق است و حتی می‌توان گفت این تشخیص به‌قدری تخصصی است که گاهی با بررسی‌های دقیق هم نمی‌توانیم به ‌قطعیت نظر بدهیم. مثلا برخی نشانه‌های ADHD در افسردگی یا اختلال دوقطبی هم دیده می‌شود. بنابراین ضرورت دارد یک متخصص، تمامی علائم و نشانه‌ها و حتی سوابق خانوادگی را به دقت مورد بررسی قرار دهد.» در سال‌های دور، همیشه بزرگ‌ترها برای انواع بیماری‌های جسمی و روانی، دمنوش و گیاه و دعای خاصی می‌شناختند و تجویز می‌کردند. به‌مرور زمان و با گسترش علم و مطالعه، مواجهه با بیماری‌ها و درمان آنها، شکل و شمایل تخصصی پیدا کرد. در این میان اما، راه برای سطحی‌نگری به دانش و نشر اطلاعات نادرست به‌نام علم باز شد. در واقع شاید بتوانیم امروز را با همان عصر دعانویسان و رمالان و تجویزکنندگان جوشانده یکی بدانیم؛ آن‌زمان آنها تصور می‌کردند برای هر دردی درمان دارند و امروز، اینفلوئنسرها و فعالان سودجو در فضای مجازی، خود را صاحبان دانش و آگاهی می‌دانند که به‌راحتی در هر حوزه تخصصی هم وارد می‌شوند؛ یا خودشیفته‌اند یا سودجو، اما به‌هرحال نتیجه کارشان ترویج ناآگاهی و سطحی‌نگری خواهد بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha